گروهی افزایش قیمت دلار و کاهش ارزش پول ملی را اقدامی از سوی دولت در سایه میدانند و گروهی دیگر آن را نتیجه ضعف تیم اقتصادی دولت قلمداد میکنند. اما بحرانهای کنونی به صورت عام و بحران کنونی ارزی به صورت خاص، بزرگتر از آن هستند که عواملی در سطح کنشگران فردی پدید آورنده آن باشند.
دو اصل درباره رفتار سیستمها به صورت عام و سیستمهای حکمرانی به صورت خاص وجود دارد که در تحلیل شرایط کنونی کشور میتواند کمک کننده باشد؛ این دو اصل عبارتند از:
1- یک سیستم بیشتر تمایل به تحریف اطلاعات به گونهای دارد که بیشترین پاداش و کمترین تنبیه را برای آن در پی داشته باشد.
2- یک سیستم، اولویت پردازش ضروری را به آن دسته از اطلاعاتی میدهد که پیچیدگی موضوع را کم میکنند.
سیستم حکمرانی کشور نیز بر اساس دو اصل فوق در تمامی سالهای گذشته اطلاعات را به گونهای تحریف کرده است که بحرانهای برآمده از طراحی ناکارآمد و ضعفهای خود را متوجه کنشگران فردی و یا قدرتهای خارجی کرده است؛ بی دلیل نیست که تمامی روسای جمهور پیشین از منظر این سیستم، اکنون بی اعتبار شدهاند؛ چرا که این سیستم برای پوشاندن نقاط ضعف خود به قربانی نیاز دارد و قربانی جدید است.
در کشور در تمامی سالهای گذشته و از قضا در مورد همین بحران کاهش ارزش پول ملی، گروههای ی رسمی فعال در کشور از تنها عاملی که سخن به میان نمیآورند، ناکارآمدی سیستم حکمرانی کشور است.
از منظر این گروهها، در بحرانها همواره مدیران، کنشگران و گروههای ی رقیب مسئول بودهاند و هیچگاه از علت اصلی پیدایش بحران، یعنی ناکارآمدی سیستم حکمرانی سخنی به میان آورده نمیشود. سخن اینجاست که مگر این سیستم حکمرانی در مجموع سالهای گذشته در عرصههای آموزش، محیط زیست، میراث فرهنگی، ت داخلی و ت خارجی عملکرد مثبت و رضایت بخشی داشته است که انتظار داریم در عرصه اقتصادی و مشخصا حفظ ارزش پول ملی عملکرد مناسبی داشته باشد.
روند نزولی کاهش ارزش پول ملی ارتباطی تنگاتنگ با عامل کاهش سطح آبهای زیرزمینی، کاهش سطح سرمایه اجتماعی فردی و نهادی، کاهش وسعت جنگلهای کشور، کاهش ارزش پاسپورت ایران و تمامی کاهشها و افزایشهای نگران کننده ایران امروز دارد.
زمان آن رسیده است که درباره این علت مشترک گفتگو کنیم؛ به تعویق انداختن گفتگو درباره این علت، متهم کردن این کنشگر و یا آن کنشگر و تمرکز بر توصیههای اخلاقی به مردم عادی برای مصرف کمتر آب و نخریدن ارز، نه تنها کمکی به حل بحران نخواهد کرد بلکه زمان را برای جلوگیری از رسیدن کشور به مرز فروپاشی از بین خواهد برد و فضای ذهنی جامعه را مغشوش خواهد میکند.
اکنون دو راه بیشتر پیشرو نداریم: آغاز گفتگویی شفاف درباره ناکارآمدیهای نظام حکمرانی و یا ادامه مسیر تا رسیدن به مرز سقوط.
آقای ! بزرگترین مسئولیت شما در شرایط کنونی آغاز گفتگویی شفاف با جامعه ایرانی درباره ناکارآمدیهای نظام حکمرانی است؛ بدون سخن گفتن از آنها که البته موجبات رنجش بسیاری و از جمله خودتان را فراهم خواهد کرد، رهایی از شرایط کنونی امکانپذیر نیست. سیستمهای حکمرانی ناکارآمد برای ادامه حیات به کنشگرانی نیاز دارند که مسئولیت بحرانهای سیستمی را بر عهده آنها بگذارند تا از این طریق هم نقش خود را در پیدایش بحرانها بپوشانند و هم از پیچیدگیهای موضوع بکاهند و این بار نوبت شماست.
⚠️ برای دریافت تحلیلهایی در زمینه سیستمهای حکمرانی به کانال زیر بپیوندید:
@governancesystems
در یکی از داستانهای صبحی، زنی از همسر خود که در حال انبار کردن گندم در زیرزمین خانهشان است، علت این کار را جویا میشود؛ و مرد، اینگونه پاسخ میدهد:
شاهمُردگی نزدیک است و به احتمال فراوان قحطی در پیش.
مرگ شاه در تاریخ ایران، با ایجاد ناپایداریهای اقتصادی و ی پیوندی دیرینه داشته است. این از آن روست که بواسطه طراحی خاص نظام پادشاهی، بخش قابل توجهی از قدرت ی و اقتصادی کشور، در ید شاه و نهادهای زیرمجموعه او بوده و این تراکم قدرت با نزدیک شدن به زمان انتخاب جانشین، هم تضاد را بین رقبا بر میانگیخته و هم در کشور ناپایداریهای اساسی ایجاد میکرده است.
در نظام جمهوری اسلامی با وجود برخی تغیرات اساسی در مقایسه با نظام پادشاهی، از آنرو که مساله تمرکز قدرت اقتصادی و ی در نهادهای زیرمجموعه بلندپایهترین مقام نظام، همچنان پابرجاست، مساله جانشینی میتواند به تضادها و بحرانهای اساسی منجر شده و به شدت پایداری ایران را در معرض تهدید قرار دهد.
با در نظر داشتن سوابق فکری هیات رئیسه کنونی مجلس خبرگان، میتوان با قطعیت بالایی بیان کرد که از سویی دستکم بیش از نیمی از ایرانیان، اختلاف نظرهایی اساسی با آنها دارند و از سوی دیگر پایداری ایران، مهمترین متغیر در منظومه فکری این هیات رئیسه نیست.
انتخابات کنونی هیات رئیسه مجلس خبرگان بیش از پیش نشان داد که با وجود تلاش تحولخواهان برای ایجاد یک اقلیت قوی در این مجلس، تحولخواهان امکان اثرگذاری در تصمیمگیریهای آن را نداشته و احتمالا در شرایط حساس، خروجی این مجلس همان خروجی مدنظر هیات رئیسه کنونی است.
با توجه به مطالب فوق، گزینه جانشین رهبرِ برآمده از این مجلس، دارای دو ویژگی خواهد بود: نخست آنکه مقبولیت چندانی در بین جامعه ایران و حتی علمای برجسته حوزههای علمیه نخواهد داشت؛ و همین امر سبب میشود که برای جبران بحران مشروعیت، دستکم در سالهای نخست، فضای کشور، فضایی امنیتی شود؛ و دیگری آنکه مفاهیمی چون منافع ملی و پایداری ایران، مفاهیمی دسته چندم در منظومه فکری فرد منتخب است.
مجموعه شرایط بیان شده و سایر مواردی که مجال پرداختن به آنها در این فرصت نیست،، ایران را در موقعیتی قرار میدهد که مساله جانشینی میتواند به بحران و چالشی برای پایداری آن منجر شود؛ چالشی اساسی، که تن تبدار ایران در شرایط کنونی به احتمال فراوان توان تحمل آن را نخواهد داشت.
من راه حل این مساله را نمیدانم؛ اما میدانم که اگر بحران آب را برخی کنشگران کلیدی به عرصه رسانه نمیکشاندند و آن را تبدیل به موضوعی برای گفتگوی ملی نمیکردند، امروز بیگمان فهم ما از بحران آب کمتر و وضعمان از شرایط کنونی بدتر بود. بنابراین نخستین گام برای مواجهه مناسب با یک چالش و مساله ملی و یافتن راه حلی بهینه، تبدیل کردن آن به موضوع گفتگویی ملی است.
از آنان که دغدغه پایداری ایران و منافع ملی را ندارند انتظاری نیست؛ اما تحولخواهان اثرگذاری که بنا به دلایل گوناگون به چنین موضوع مهمی نمیپردازند و آن را از دستور کار گفتگوهای ملی خارج کردهاند، بیگمان در برابر آینده ایران و ناپایداریهای اساسی ناشی از این موضوع مسئولاند.
در واپسین ساعات سال 1396، تمامی اساتید، دوستان و نخبگانی را که در دغدغهمندیشان به منافع ملی تردیدی نیست به چالش پرداختن به این مساله و تبدیل کردن آن به موضوع گفتگوی ملی در سال 1397 دعوت میکنم.
تنها یادمان باشد که تاریخ برای تاریخسازی منتظر ما نمیماند.
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانهی بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینهی مهر و هم آتشکدهی عشق،
هم صاعقهی خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر میچمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین، حوصلهی دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچهی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایام شمائید (پیرایه یغمایی)
برای دریافت تحلیلهایی در زمینه سیستمهای حکمرانی به کانال زیر بپیوندید:
@governancesystems
پس از اعتراضات دیماه 96، تمامی مسئولان بلند پایه کشور، بر حق مردم جهت انجام تجمعها و اعتراضهای مسالمت آمیز تاکید کردند و به نظر میرسد پس از چند دهه دست کم در عرصه نظر، اجماعی نسبی بر ضرورت ایجاد امکان برای انجام تجمعات و اعتراضهای مسالمت آمیز به وجود آمده است.
پس از این اظهار نظرها در 10 بهمن 1396، جبهه ملی ایران که یکی از کهنترین سازمانهای ی کشور است، در نامهای به درخواست برگزاری تجمعی را در یکی از میادین تهران در روز 14 اسفند (سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق) برای بیان نقطه نظرات خود در رابطه با اوضاع کشور داد.
دولت در این مورد نیز همانند برخی موارد مشابه بدترین استراتژی را انتخاب کرده است: سکوت و نادیده گرفتن درخواست ارائه شده؛ در حالی که میتواند با برخوردی فعال با این درخواست، که وما پذیرش مطلق آن نیست؛ آن را تبدیل به فرصتی برای گشودن یکی از گرههای موجود در فضای ی کشور نموده و بر سرمایه اجتماعی رو به افول خود بیافزاید.
اما بدتر از سکوت دولت، سکوت شخصیتهای اثرگذار و احزاب اصلاحطلب کشور در این رابطه است؛ اگر بتوان سکوت دولت در رابطه با درخواست این تجمع از سوی جبهه ملی را با دلایلی نه چندان توجیهپذیر تا حدودی درک کرد، اما سکوت احزاب اصلاحطلب و عدم حمایت آنها از این درخواست و نه وما حضورشان در این تجمع، چندان قابل درک نیست.
عمدهترین آسیب وارد بر جریان اصلاحطلب بویژه پس از انتخابات 1392 آن است که این جریان از آنرو که خود را یکی از حامیان اصلی دولت میداند به میزان زیادی دست از مطالبهگری از دولت و بیان انتقادات خود به برخی اقدامات غیر قابل دفاع آن برداشته و سرمایه اجتماعی خود را به سرمایه اجتماعی دولتی گره زده است که علیرغم برخی موفقیتهای قابل توجه، شیب سرمایه اجتماعی آن بواسطه عدم همخوانی انتظارات جامعه با موفقیتهای دولت رو به افول است. ادامه این مسیر طبیعتا این احزاب و البته شخصیتهای اثرگذار اصلاحطلب را در انتخاباتهای پیشرو در موقعیتی دشوار از نظر جلب حمایت و اعتماد جامعه قرار داده و پایگاه قائلان به عدم امکان اصلاح وضعیت موجود را تقویت خواهد کرد.
از این منظر است که تصور میکنم اصلاحطلبان در مواردی همچون درخواست تجمع جبهه ملی و موارد مشابه باید فعال تر عمل کرده و از دولت مورد حمایت خود بخواهند که به صورت شفاف پاسخی مثبت و یا منفی با ذکر دلایلی متقن به چنین درخواستهایی ارائه دهد.
@governancesystems
توضیح: متن زیر را بر اساس خبری نوشتم که از یک حساب توئیتری منتسب به خانم مولاوردی نقل شده بود، پس از انتشار آن در کانال، دوستی خبر از جعلی بودن این حساب داد. این متن را بدون تغییر منتشر میکنم به امید آنکه روزی این خبرهای خوب، خبرهایی واقعی باشد و از حسابهای رسمی مسئولان دولتی منتشر شود.
شهیندخت مولاوردی دستیار ویژه رئیسجمهور در امور حقوق شهروندی، در ارتباط با برخورد غیر قانونی مامور نیروی انتظامی با یکی از دختران خیابان انقلاب، خبر از ماموریت به او برای پیگیری قضایی این پرونده داده است.
در سیستمهای حکمرانی و نظامهای ی، زمانی را که پس از وقوع یک رخداد سپری میشود تا واقعه دیگری رخ دهد تاخیر زمانی (Time Delay) سیستم حکمرانی مینامند و یکی از ویژگیهای سیستمهای حکمرانی و ی کارآمد، اندک بودن تاخیر زمانی آنهاست.
یکی از مهمترین ایرادهای دولتها در ایران به صورت عام و دولت به صورت خاص، تاخیر زمانی زیاد آنها در واکنش مناسب به رخدادهای مهم در داخل و خارج ایران است؛ که این موضوع سبب میشود بازه زمانی مناسب برای انجام واکنش، که عموما کمتر از یک روز است، از دست رفته و دولت و رئیسجمهوری تنها به انجام واکنشهایی انفعالی نسبت به رخدادها اقدام کنند؛ واکنشهایی که دیگر اثرگذاری چندانی نخواهد داشت.
مقایسه زمان واکنش به موضوعاتی از قبیل غرق شدن کشتی سانچی، موضوع درگذشت دکتر کاووس سید امامی، ناآرامیهای خیابان پاسداران و . با زمان واکنش او به موضوع برخورد خشن و غیر قانونی مامور انتظامی با یکی از دختران خیابان انقلاب که کمتر از یک روز به طول انجامیده، نشان دهنده آن است که خوشبختانه تاخیر زمانی در واکنش به رخدادهای مهم اندکی کاهش یافته است.
کاهش سیستماتیک و نه موردی تاخیر زمانی و دولت در برابر رخدادهای مهم که نیازمند طراحی نهادهای می چالاک است، میتواند یکی از عواملی باشد که رئیسجمهوری و دولت را از حالت انفعالی کنونی نسبت به رخدادهای مهم و جامعه را از ناامیدی نسبت به موفقیت در ایجاد تغییرات اساسی خارج کند.
ضمن آرزوی سلامتی برای آن دختر خیابان انقلاب، امیدوارم هزینه سنگین برخورد نامناسب مامور نیروی انتظامی با او و پرتابش از بلندی، به قیمت کاهش سیستماتیک تاخیر زمانی و البته کاهش برخوردهای خشونت آمیز انتظامی با رفتارهای مدنی شهروندان باشد.
@governancesystems
بعد از آنکه 4 انجمن علمی کشور (انجمن علوم ی ایران، انجمن جامعه شناسی ایران، انجمن مطالعات صلح ایران و انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات)، یک حزب (حزب اتحاد ملت ایران) و بسیاری از کنشگران و فعالان جامعه مدنی ایران، نسبت به موضوع درگذشت دکتر کاووس سید امامی واکنش نشان دادند، رئیسجمهور نیز وارد عرصه شد و با صدور دستور پیگیری موضوع و تعیین کمیتهای 4 نفره از اعضای هیات دولت توسط او، کلیه اجزای لازم برای آغاز فرایندی که میتواند به الگویی موفق برای جلوگیری از تکرار چنین رخدادهای تلخی تبدیل شود در کنار هم قرار گرفت.
این فرایند تا اینجا این درس را برای ما داشته است که با رشد کنونی وسایل ارتباطی، در صورت واکنش هماهنگ اجزای گوناگون جامعه مدنی در ایران به یک موضوع، دولت ناگزیر از شنیدن صدای جامعه مدنی و پاسخ به آن خواهد بود. از سوی دیگر مطالبهگری هماهنگ جامعه مدنی، پشتوانه اجتماعی مناسبی نیز برای پیگیری موضوع و مواجهه با موانع بزرگ موجود در این مسیر برای رئیسجمهور فراهم خواهد کرد که در طی این مسیر دشوار به او کمک نموده و امکان موفقیت دولت را افزایش خواهد داد.
برای تکمیل این فرایند باید
1- جامعه مدنی که شاخصترین اجزای آن در این موضوع همان 4 انجمن علمی و حزبی هستند که به رئیسجمهور نامه نوشتهاند، در بازههای زمانی مشخصی که میتواند هر دو هفته یکبار باشد با نگارش نامهای سرگشاده به رئیسجمهور، انتشار علنی نتایج بررسیها و گزارش کمیته دولت را مطالبه کند.
2- دولت برای جلب اعتماد جامعه مدنی و افزایش سرمایه اجتماعی خود، گزارشی دقیق و شفاف از موضوع تهیه کند؛ گزارشی که به 3 پرسش اصلی زیر پاسخی مناسب و قانع کننده دهد:
- از لحظه بازداشت تا زمان درگذشت دکتر سید امامی بر او چه گذشته است؟
- حادثه نهایی حاصل قصور چه افراد و ضعف چه قوانین و مقرراتی بوده است؟
- پیشنهادها و لایحه دولت برای حذف اثر این عوامل در جهت جلوگیری از تکرار چینن رخدادهایی چیست؟
پس از ارائه این گزارش از سوی دولت، 4 نهاد مدنی فوق، با بررسی گزارش دولت، نظر خود را در رابطه با این گزارش و کیفیت آن به جامعه مدنی و دولت اعلام کنند.
باور کنیم که اگر برای هر موضوع مهمی در کشور، جامعه مدنی و دولت چنین گامهایی را بردارند رفته رفته گره های ناگشوده مسائل ایران در حوزه های مختلف باز خواهد شد و امید جامعه به آینده افزایش خواهد یافت.
روز بعد از گفتگوی تلویزیونی رئیس جمهور که در آن قاطعانه افزایش قیمت دلار تا 4800 تومان را رد کرد، برای کاری به یکی از بنگاه های معاملات ملکی رفتم، در آنجا فردی بود به نام علی آقا که دوستانش او را «علی آقا دلال» صدا میزدند. در بین صحبت ها، صحبت به سخن شب گذشته رییس جمهور مبنی بر عدم افزایش قیمت دلار رسید و علی آقا قاطعانه گفت: «بر خلاف سخن حسن آقا بر اساس نظر و تحلیل من دلار پیش از عید رقم 5000 تومان را هم خواهد دید.»
دیروز آقای نوبخت، سخنگوی دولت، معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه، در واکنش به افزایش قیمت دلار سخنی را گفتند که با توجه به جایگاه ایشان میتواند نشان دهنده آن باشد که یکی از مسئولان و مشاورانی که در یادداشت قبلی به آنها اشاره شد ( 111https://t.me/governancesystems/) همین آقای نوبخت است. ایشان گفتهاند که: «با محاسبات ما قیمت دلار زیر چهار هزار تومان است و در حال حاضر قیمت دلار حباب است و باید بترکد. مگر چه اتفاقی افتاده که قیمت دلار این همه بالا رفته؟ فقط در بازار تقاضای کاذب به وجود آمده است.»
این سخن نشان دهنده عدم توجه ایشان به پیوستگی سیستم های اقتصادی، اجتماعی و ی است که نتیجه آن ارائه مشاورههایی اشتباه به رییسجمهور و با توجه به جایگاه ایشان به عنوان رئیسسازمان برنامه و بودجه، احتمالا اقداماتی اشتباه شده است که در آینده پیامدهای خود را نشان خواهد داد؛ مشاورهها و اقداماتی که بواسطه مبتنی بودن سخنان بر آنها، بر سرمایه اجتماعی دولت و رییس جمهور اثرات مخربی بر جای میگذارد.
باید توجه داشت جدا از فاکتورهای اقتصادی که به نظر میرسد، حتی آنها نیز گویای روند صعودی قیمت دلار است، در جامعهای که روند سطح سرمایه اجتماعی دولت و البته نظام ی، روندی نزولی است و سطح امید جامعه به آینده نیز روندی رو به کاهش است، نمی تواند روند قیمت دلار روندی افزایشی نباشد.
رئیسجمهوری محترم باید بدانند که بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی در انتخابات 1396، ایشان را به عنوان یکی از آخرین امیدهای خود برای بهبود وضعیت کشور در ساختار کنونی انتخاب کردهاند؛ و پاسخگویی مناسب به این امیدها که شوربختانه رو به نامیدی است، جز با حضور مشاوران، وزرا و استاندارانی که علت رخدادهای اجتماعی را بدانند و برای اثرگذاری مثبت بر آنها برنامه داشته باشند امکانپذیر نیست؛ تا دیر نشده است باید با انتخاب مکانیزمی کارآمد، مشاوران، وزرا و استاندارانی را برگزید که دستکم سطح دانش آنها از واقعیتهای اجتماعی، ی، اقتصادی و محیط زیستی ایران، از سطح دانش عامه مردم بیشتر باشد؛ چرا که این علامت مثبتی نیست که پیشبینی و محاسبات علی آقا دلال، از پیشبینیها و محاسبات معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور دقیقتر باشد.
بیایید درها و گوشها را برای شنیدن سخنان تلخ افرادی چون محسن رنانی که سالها پیش روند کنونی را پیشبینی کردهاند و برای بزرگان کشور از خاتمی تا در ارتباط با مخاطرات گوناگون این سرزمین نامه نوشتهاند؛ اما پاسخی نگرفتهاند؛ باز کنیم؛ پیش از آنکه پیچیدگیها، درها و گوشها را باز کنند؛ که ممکن است آن زمان دیر باشد.
@governancesystems
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
✅ موسسه لگاتوم نتایج سنجش شاخص کامیابی در سال 2019 را منتشر کرد؛ در این رتبهبندی، ایران از بین 163 کشور مورد بررسی در جایگاه 119 قرار گرفته است (بنگرید به https://www.prosperity.com/rankings).
✅ اگر در پی کسب فهمی نسبی از وضعیت پایداری ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان هستیم این مجموعه شاخص یکی از مناسبترین شاخصها برای این منظور است؛ بویژه آنکه سایت موسسه لگاتوم امکانات مناسبی را برای مقایسه و ترسیم نمودارهای گوناگون در دسترس مخاطب قرار میدهد.
✅ امیدوارم روزی فرا رسد که ما در ایران سامانهای با چنین کیفیتی برای سنجش وضعیت پایداری ایران و استانهای مختلف آن داشته باشیم.
✅ گرچه میتوان به درستی به نحوه سنجش برخی شاخصها و اعتبار آنها ایرادهایی را وارد کرد اما به نظرم شرایط کنونی ایران در حوزههای اصلی اجتماعی، اقتصادی و محیطزیستی گویاتر از آن است که بخواهیم بر سر چند پله رشد یا نزول در رتبهبندی کلی مجادله کنیم؛ بماند که از قضا تصور میکنم در برخی شاخصهای اقتصادی و اجتماعی وضعیت کنونی ایران بدتر از آن چیزی است که در این مجموعه شاخص به تصویر کشیده شده است.
✅ با دیدن جایگاه ایران در شاخص کامیابی هر ایرانی باید یک پرسش بنیادین را از خود بپرسد و آن این است که:
⭕️ چرا ایران علیرغم برخورداری از منابع قابل توجهی که بسیاری کشورهای دیگر از آنها بهرهمند نیستند در چنین جایگاه نازلی قرار گرفته است؟
✅ پاسخ به این پرسش مقدمه لازم برای هرگونه کنشی جهت بهبود وضعیت ایران است.
✅ در سال 1397 به همراه جمعی از دوستان ضمن ارائه تعریفی از مفهوم پایداری ملّی و ارائه شاخصهایی برای سنجش وضعیت پایداری ایران در ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی گزارشی از وضعیت ایران در شاخص کامیابی موسسه لگاتوم در سال 2017 ارائه نمودیم و تلاش کردیم تا به پرسش بنیادین فوق در حد امکان و توان خویش پاسخ دهیم؛ نتیجه این کوشش کتابچه پیوست شد که ویرایش دوم آن نیز در دست تهیه است. کتابچهای که برخی تمداران را خوش نیامد و به عادت همیشگی به جای خودشکنی آیینه شکستند، فارغ از آنکه بیتوجهی به واقعیتهای منعکس شده در آیینه تنها سبب میشود که چند صباحی بعد واقعیت انکار شده سهمگینتر از گذشته پیشروی ما قرار گیرد.
⭕️ برای دریافت فایل کتاب به لینک زیر در تلگرام مراجعه کنید.
https://t.me/SIAGS/292
✍️ سجاد فتاحی- جامعهشناس
✅ یکی از آخرین جملات پویا بختیاری از کشتهشدگان اعتراضهای آبانماه 98 این جمله بود: «من هم پسر کَسی هستم».
✅ به نظرم یکی از ارزشمندترین داراییهای یک انسان در این جهان، جان اوست و کسی که حاضر باشد برای آرمانی یا عقیدهای جان خود را در معرض خطر قرار دهد جدا از آنکه آن آرمان و عقیده چه باشد انسانی قابل احترام است. چنین انسانهایی اگر در خدمت منافع ملّی قرار گیرند بزرگترین سرمایههای انسانی کشورها خواهند بود.
✅ از این منظر ریخته شدن خون افرادی چون پویا بختیاری در اعتراضهای آبانماه و سپهبد قاسم سلیمانی در واقعه اخیر ضربهای قابل توجه به یکی از مهمترین منابع سرزمینی ما یعنی منبع انسانی است.
✅ اما به نظرم باید از لایه سطحی موضوع که میتواند مورد بهرهبرداریهای ی گوناگون قرار گیرد و اکنون میبینیم که قرار گرفته است گذر کرد و یک پرسش بنیادین را پاسخ گفت و آن پرسش بنیادین این است:
⭕️ عامل اصلی و ریشهای از بین رفتن منابع گوناگون ایرانزمین و از جمله منابع انسانی آن چیست؟
✅ هر عاملی برای آنکه ذهن ما را از پاسخگویی به این پرسش بنیادین منحرف سازد عاملی انحرافی است و در صدد است که از خون پویا برای شستن خون قاسم یا از خون قاسم برای شستن و از یاد رفتن خون پویا استفاده کند؛ مراقب باشیم که ما در این بازی ویرانگر نیافتیم و به جای مِهر در این خاک نفرت نکاریم که آنگاه همه با هم بازنده خواهیم بود.
✅ مراقب باشیم که عامل اصلی، در پس پرده، به بهانه خون پویا یا قاسم ما را به دو دسته متخاصم و در مقابل یکدیگر تبدیل نکند.
✅ در این سرزمین چه شده است که ناکارآمدی ت داخلی خون پویا را در خیابانهای همین سرزمین بر زمین میریزد و ناکارآمدی ت خارجی خون قاسم سلیمانی را در بغداد. چرا ت داخلی و ت خارجی ما اینچنین ناکارآمد است؟
✅ در این سرزمین چه شده است که گروهی از ایرانیان برای بر زمین ریخته شدن خون پویا هلهله و شادی میکنند و گروهی دیگر از ایرانیان برای بر زمین ریخته شدن خون قاسم.
✅ آیا نمیشد خون این دو بر زمین نمیریخت و هر دو با زنده بودنشان در خدمت کاهش رنجهای مردم ایرانزمین و تعالی این سرزمین قرار میگرفتند؟ به گمانم اگر تا امروز نشده است اما فردا خواهد شد به شرط آنکه خون پویا یا قاسم، توجیحی برای ناکارآمدیها و ضعفها نشود و ذهن ما را از توجه به عامل اصلی پیدایش شرایط کنونی منحرف نسازد.
✅ پویا و قاسم فرزند کَسی هستند و آن کَس ایران است. در غم ایران شادمانی نکنیم که نفرت زاده میشود و تنها به این پرسش بیاندیشیم:
ایران را چه شده است که خون فرزندانش به بهانههای گوناگون اینچنین بر زمین میریزد؟
⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
✅ فردا انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی است. به نظر میرسد در هیچ یک از انتخابات های برگزار شده تا کنون درصد ایرانیانی که تصمیم قطعی و اعتراضی برای عدم شرکت در انتخابات گرفتهاند و آنانی که دچار تردیدهایی جدی برای شرکت در انتخابات هستند تا این حد بالا نبوده است.
✅ شرکت یا عدم شرکت افراد و جریان های ی در انتخابات فردا برای آنکه مبتنی بر بنیانی منطقی و قابل دفاع باشد نیازمند پاسخ به ۲ پرسش زیر است:
⭕️ نخست آنکه آیا ساختار ی کنونی اصلاح پذیر است؟
⭕️ و دیگر آنکه آیا از طریق شرکت در انتخابات احتمال اصلاح ساختار افزایش می یابد؟
✅ اگر پاسخ شما به پرسش اول منفی است در انتخابات فردا و البته انتخابات های بعدی شرکت نکنید و با آنانی که پاسخشان مشابه پاسخ شماست به پرسش هایی از این دست بیاندیشید که ایران بواسطه کدام ضعف های موجود در ساختار ی به اینجا رسید؟ و ساختار ی کارآمدی که توانایی رساندن ایران به جایگاهی که شایستگی آن را دارد باید از چه ویژگی هایی برخوردار باشد؟
بی گمان اگر ساختار ی ناکارآمد کنونی اصلاح نشود، فارغ از درصد مشارکت در انتخابات، یا برگزیده شدن فردی بد به جای بدتر، دیر یا زود زمینه برای بنیان گذاری ساختاری جدید فراهم خواهد شد و اگر پاسخ هایی دقیق به این پرسش ها نداده باشیم ممکن است تجربهای تلخ را تکرار کنیم.
✅ اگر پاسخ شما به پرسش اول مثبت است و مبتنی بر تجربه چند دهه گذشته پاسختان به پرسش دوم منفی، باز هم منطقی است که در انتخابات شرکت نکنید، به این امید که شاید آسودگی خاطر بخش های قدرتمند نظام ی از عدم وجود رقیب، در درون بخش های گوناگون نظام و بزرگی بحران های پیش رو امکان انجام اصلاحات را افزایش دهد که البته با توجه به تجارب قبل این را بعید میدانم.
✅ در انتخابات فردا تنها آنانی باید شرکت کنند که پاسخشان به پرسش های اول و دوم مثبت است. البته این گروه باید توضیح دهند که آنچه که با مجالس قبل که به مراتب نامزدهای آن قوی تر از مجلس کنونی بودند محقق نشده است چگونه با این مجلس محقق خواهد شد؟
✅ در گفتگوهای چند روز اخیر با دوستانی که قصد شرکت در انتخابات را دارند متوجه شدهام که آنها بدون توجه به پاسخ پرسش های فوق و همچون انتخاباتهای گذشته مبتنی بر فلسفه انتخاب بین بد و بدتر و ترس از بدتر شدن شرایط بواسطه انتخاب آنانی که بدتر میدانند همچنان از شرکت در انتخابات دفاع میکنند و البته این بار با تردید و شرمساری قابل توجهی به پای صندوق های رای خواهند رفت؛ در این زمینه باید به چند نکته توجه داشت:
⭕️ شرکت در انتخابات بدون توجه به پاسخ پرسش های فوق و از روی ترس نسبت به هر رخداد ناگواری در آینده، هیچ کمکی به جلوگیری از وقوع آن رخداد ناگوار نخواهد کرد. رخدادهای ناگوار برای ملت ها نتیجه ناکارآمدی نظام های ی است و نه درصد مشارکت مردم در انتخابات؛ مشارکت در انتخابات بدون امکان انجام اصلاحات ساختاری، در حالی که منتقد جدی ساختار ی و رویه های جاری هستیم تنها توهم ت مدارانِ در قدرت را نسبت به مقبولیت خود افزایش میدهد و آنها را در پیگیری ت های ویرانگر خود مصمم تر می کند.
⭕️ انتخاباتی که منجر به اصلاح ناکارآمدی های ساختاری نشود ( مشخصاً افزایش توازن بین بخش های گوناگون نظام ی و تفکیک آنها) که تا کنون نشده است کمکی به عدم حرکت کشور به سمت وقوع رخدادهای ناگوار نخواهد کرد.
⭕️ اگرچه هانا آرنت دهه ها پیش نسبت به بنیان های سست و غیر اخلاقی فلسفه انتخاب بین بد و بدتر هشدار داده بود اما برای ما ایرانیان هیچ زمانی بیش از امروز امکان درک ناکارآمدی این فلسفه در بهبود شرایط و عدم حرکت به سمت موقعیت های ناگوار آشکار نشده است. شاید لازم باشد که یک بار دیگر مقاله مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری آرنت را بخوانیم.
t.me/SIAGS
✍️ سجاد فتاحی-جامعهشناس
✅ یک نظام حکمرانی که وظیفه پاسخگویی به نیازها و تنظیم و کنترل رفتارِ کنشگرانِ فردی و جمعی در یک حوزه را بر عهده دارد، در صورت ناکارآمدی و ناتوانی در پاسخ به نیازهای کنشگران یا مواجه شدن با حجم قابل توجهی از درخواست برای پاسخ به نیازها در یک بازه زمانی کوتاه، اصطلاحاً دچار شکست خواهد شد؛ و اگر این نظام حکمرانی، یکی از نظامهای مهم در کشور یعنی نظام بهداشت و سلامت باشد جامعه را به مرحله آشوب میرساند.
✅ رصد اخبار و واکنشهای اجتماعی و بررسی اظهار نظرهای صورت گرفته از سوی مقامهای مختلف در ارتباط با کمبود اقلام گوناگون (دستکش، ماسک و مواد ضد عفونی کننده و .) نشاندهنده آن است که جامعهی ایرانی در حال حرکت به سمت وضعیت هراس جمعی است و طی روزهای آتی نظام بهداشت و سلامت کشور هم بواسطه این هراس و هم بواسطه افزایش تعداد بیماران مبتلا به کرونا با حجم قابل توجهی از درخواست روبرو خواهد شد؛ که میتواند این نظام را دچار شکست و فروپاشی کند؛ با وقوع این وضعیت به مرحله آشوب اجتماعی خواهیم رسید که اصولاً کنترل ناپذیر است.
✅ علت رسیدن جامعه به این وضعیت یا بزرگی بحران پیشرو یا ضعف نهادهای حکمرانی است که در مورد وضعیت کنونی ایران میتوان هر دو عامل را موثر دانست.
✅ با ادامه وضعیت کنونی، جامعهی به هراس درآمده، به مراکز درمانی هجوم خواهد برد و نظام درمانی کشور به نقطه شکست خواهد رسید. از سوی دیگر درخواست برای اقلام پیشگیرانهای چون ماسک، دستکش و مواد ضد عفونی کننده به میزان زیادی افزایش خواهد یافت و بخش قابل توجهی از کالاهای موجود در بازار به سمت بازار سیاه روانه خواهد شد، این موضوع چرخه شوم کمبود اقلام و افزایش قیمت را به طرز کنترل ناپذیری شکل خواهد داد. اگر شیوع بیماری کرونا را یک ورودی ضربه به نظام حکمرانی سلامت ایران بدانیم این ورودی تمامی آسیب های موجود در این نظام را برجسته کرده و آشفتگی نهادی و سازمانی در ایران را به شدت افزایش خواهد داد؛ این موضوع امکان رسیدن به مرحله آشوب و آشفتگی اجتماعی را افزایش می دهد.
✅ به نظر میرسد پیش از رسیدن کشور به این وضعیت بحرانی باید مجموعهای از اقدامات زیر را هرچه سریعتر در دستور کار قرار داد:
⭕️ مشارکت گروههای اجتماعی صاحب نفوذ در جامعه را (پزشکان، هنرمندان و .) برای کنترل بحران ضمن حفظ استقلال آنها به صورت سیستماتیک جلب کرد.
⭕️ به سوالات مطرح در ذهن جامعه و مطالبات اجتماعی موجود در رابطه با این ابهامها به سرعت و با کیفیت مناسب پاسخ داد.
⭕️ از مجامع جهانی و کشورهایی که از امکانات لازم برای کمک به ایران در چنین شرایطی برخوردارند درخواست کمک نمود؛ این اقدام برای به تاخیر انداختن رسیدن به مرحله شکست و آشوب لازم و ضروری است و نباید به تاخیر انداخته شود. باید پذیرفت که بزرگی این بحران نسبتی با توانمندیهای ما ندارد.
⭕️ هرچه سریعتر نسبت به شناسایی نقاط ضعف ستاد ملّی مبارزه با کرونا و برطرف نمودن آنها اقدام کرد؛ در چنین بحرانهایی اقتدار، کارآمدی، مرجعیت و اعتماد بالای جامعه به هسته مرکزی مقابله با بحران امری مهم و استراتژیک است؛ که به نظر میرسد این ستاد در ارتباط با موارد فوق با مسائلی جدی روبروست.
✅ باید توجه داشت که مرحله اول مواجهه صحیح با چنین بحرانی پذیرش بزرگی آن است؛ چرا که اگر بزرگی بحران کمتر از آنچه باشد که ما میپنداریم ضرری نکردهایم و اگر بزرگتر باشد تمامی اقداماتی که در حد توان بوده است را انجام دادهایم. امیدوارم ناشنوایی سیستماتیک نظام حکمرانی در ایران دست کم در این مورد برطرف شده و چنین هشدارهایی هر چه سریعتر شنیده شود.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
✍️ سجاد فتاحی
✅ جامعهی ایرانی جامعهای یگانه است؛ نه از آنرو که ذات این جامعه بی همتاست؛ بلکه از آن سبب که استمرار چند هزار ساله این جامعه در این قلمرو جغرافیایی، به انباشتی از ذخایر فرهنگی و اجتماعی انجامیده است که منبعی غنی برای ماندگاری در شرایطی بحرانی است؛ از این منظر این جامعه را میتوان یکی از پیچیدهترین جوامع بشری دانست. گرچه باید توجه داشت که این منبع نیز همانند هر ذخیرهی دیگری اگر بر آن افزوده نشده و صرفاً مصرف شود روزی به پایان خواهد رسید و آن روز آغاز فروپاشیِ اجتماعیِ این تمدن کهن است.
✅ سرِّ ماندگاری ایران در شرایطِ سخت نیز همین است؛ اما تمدن ایرانی در چند سده ی اخیر بویژه پس از ضعف حکومت صفوی دچار دولت ها و حکومت هایی شد که قابلیت ها و ظرفیت های آنها نسبتی با مسائل نوظهور پیش روی جامعهی ایرانی نداشت. این روند سینوسی افت #قابلیت_حکومت، در شرایط کنونی به کمینه مقدار خود رسیده است؛ به عبارتی اگر در گذشته برخی نهادهای دولت در ایران از اندک قابلیت هایی برای حل مسائل جامعهی ایرانی برخوردار بودند، این قابلیت ها نیز از دست رفته و ما در حال گذار از مرحله #حکومتی_هردمبیل (که در آن دست کم برخی نهادهای دولت دارای ظرفیت و قابلیت مثبت برای حل مسائل جامعه هستند) به سمت #حکومتی_شکست_خورده (حکومتی با قابلیت منفی که در آن کلیه نهادهای حکومتی در حل مسائلی که برای مواجهه با آنها طراحی شدهاند ناتوان اند و صرفاً با اتکا به ابزارهای قدرت سخت، جامعه را استثمار کرده است) هستیم.
✅ تصور میکنم در چنین شرایطی افزایش قابلیتِ حکومت که لازمه ی ماندگاری آن است دشوار و تقریباً غیر ممکن است؛ تنها راهبردِ ممکن برای حفظ موجودیت این جامعه، پرهیز #ایران_گرایان از در افتادن به دام منازعه هایی کاذب با یکدیگر و با جامعه، توجه آنها به علل ریشهای پیدایش شرایط کنونی، توضیح و تشریح این علل بنیادین برای جامعه، ائتلاف ایران گرایان برای کنترل نیروهای واگرای برآمده از دهه ها ناکارآمدی در حل مسائل و اندیشیدن به طراحی دولتی است که از قابلیت ها و ظرفیتهای مناسب برای مواجهه بهینه با مسائل پیچیده و بدخیم پیش روی جامعهی ایرانی برخوردار باشد؛ طرحی که هم به کار اصلاح امروز میآید، اگر فرصتی فراهم شود، و هم به کار بنیان گذاری احتمالی فردا.
⭕️ پی نوشت: برای آشنایی بیشتر با مفاهیمی چون قابلیت مثبت و منفی، حکومت هردمبیل و شکست خورده به #کتاب_توانمند_سازی_حکومت مراجعه کنید.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
https://t.me/SIAGS/322
درباره این سایت